﷽
✅رأفت عمومى
♦️مرحوم عارف واصل شیخ حسنعلى نخودکى اصفهانى گوید: وقتى تصمیم گرفتم که در نجف اشرف براى همیشه اقامت کنم. در آن ایام در یکى از اطاقهاى صحن عتیق حضرت رضا علیه السلام مشغول ریاضت بودم.
در حال ذکر و مراقبه بودم، که (به مکاشفه) دیدم درهاى صحن مطهر عتیق بسته شد و ندا بر آمد که حضرت رضا علیه السلام اراده دارند از زوّار خویش دیدن فرمایند. پس از آن، در محلى جنب ایوان عباسى محل ورود زائران (که الان قبر شیخ در آن جاست) تختى نهاد و امام بر آن نشستند. به فرمان امام درب شرقى و غربى صحن عتیق (صحن سقاخانه اسماعیل طلائى) گشوده شد تا زوّار از در شرقى وارد و از در غربى خارج گردند. در صحن، مردم بسیارى آمدند که برخى به صورت حیوانات مختلف بودند و از جلو حضرتش مى گذشتند، و امام دست ولایت و نوازش بر سر همه آنها، حتى کسانى که صورت حیوانى داشتند مى کشیدند و اظهار مرحمت مى فرمودند.
♦️ پس از این مشاهده و سیره تصمیم گرفتم در مشهد ساکن شوم و چشم امید به الطاف و عنایات آن حضرت بدوزم. بنا به وصیت شیخ حسنعلى، مدفنش در همان محل مى باشد.
📚فتوحات؛ استاد سید علی اکبر صداقت
✅ در دنیا نبود
♦️آقاى کشمیرى در دنیا نبود. اگر فرضاً من بیرون مى رفتم و مى آمدم و هوا تاریک شده بود و کلید برق بالاى سرش بود، آنرا روشن نمى کرد و من آنرا روشن مى کردم.
اگر بازار مى رفتم و برمى گشتم و مى گفتم فلان چیز قیمتش اینقدر شده، مى فرمود:
«یعنى بالا رفته یا پایین آمده اس»؟
♦️ اگر در مورد جهیزیه دختر با او صحبت مىکردم، مى گفت: «یعنى چه؟ هم دختر بدهد و هم جهیزیه»؟!
♦️ بازار نمى رفت؛ مگر براى اندازه گیرى لباس به خیاطى برود. در خرید و خرابى خانه و جهیزیه دختران دخالت نداشت.
♦️ اینها کلمات همسر محترمه استاد بود که در تاریخ 88/12/28 در منزلشان در تهران درباره استاد فرمود.
📚(مژده دلدار : ص 76)
استاد سید علی اکبر صداقت