﷽
🔻عــلامه حسن زاده آملی؛
کسی که با خدا #خـلوتی ندارد
و اُنـــــس با او نـــــدارد این در
دوستـےاش صـــادق نیست.
👈علامه حسنزاده:
«برای طالب کمال، استاد خیلی دخیل است. آن مفاتیحی که از استاد عاید شاگرد میشود، آن کدهایی که از استاد استفاده میگردند، آن اصول و امهاتی که از استاد بدست میآید، اهمیت به سزا دارند.
انسان از جمع کتب عالم نمیشود، وگرنه کتابفروشها میبایست اعلم من فی الارض بوده باشند.»
📚انسان کامل/صفحه ۱۴
📌حضرت علّامه حسن زاده آملی:
🔴حرفهای لغو و بیهوده آزار می دهد.
حرفهای زائد آزار می دهد ، دل را تیره می کند.
📓خواندن داستان ها و رمان ها
انسان را کج و معوج می کند.
چرا با آنها؟
❓چرا با کلام الله نباشیم.
❓چرا قرآن نخوانیم.
❓چرا وحدت و خلوت نداشته باشیم.
❓چرا شب و روز یک وقتی با ملکوت عالم ننشینیم و با او نگذرانیم.
باید خودمان را به دست کسی بسپاریم و با یک برنامه ای پیش برویم تا نهال وجودمان شجره طوبی شود.
«أصلُها ثابتٌ و فَرعُها فی السّماء تؤتی أُکُلَها کُلَّ حینٍ بإذنِ ربِّها».
ما که ابد در پیش داریم و در این امتداد و برهه زمانی از الف تا یا ، نوبت هر کدام از ما در یک مسافت زمانی است ، و این زمان محدود است و باید بدانیم که در این زمان محدود خودمان را برای ابد می سازیم و بدانیم که جزاء جز نفس عمل نیست و همان طور که خودمان را ساختیم محشور می شویم.
✅ عتاب برزخی
♦️علامه حسنزاده آملی (حفظهاللّٰه):
🔸 آمل در مسجدی مشغول درس و بحث و اقامه نماز شدم. روز دوم که پس از نماز به منزل آمدم، پس از خوردن ناهار آماده استراحت شدم ولی بچه ها با سر و صدا و بازی نگذاشتند و من که خسته بودم با بچه ها و مادرشان دعوا کردم در حالی که نباید دعوا می کردم، در محیط خانه پدر باید با عطوفت رفتار کند، لذا پس از لحظاتی ناراحت شدم به حدی که اشکم جاری شد.
🔸از خانه بیرون رفتم و مقداری میوه و شیرینی برای بچه ها خریدم تا شاید دلشان را به دست آورم و از ناراحتی ام کاسته شود ولی رسول الله (ص) فرموده اند: «دلی را نشکن که اگر شکسته شد قابل التیام نیست، چنانچه اگر ظرف سنگی شکست با لحیم اصلاح نمی شود.»
زمین و آسمان بر من تنگ شد واحساس کردم که نمی توانم در آمل بمانم. از آمل بیرون آمده و به قصد عزیمت به تبریز و محضر آقای الهی به تهران آمدم. پاسی از شب گذشته بود، به خیابان باب همایون رفتم وپس از تهیه بلیط عازم تبریز شدم. هنگام اذان صبح به تبریز رسیدم و به مدرسه طالبیه رفتم.
🔸وقتی در زدم خانمی پشت درآمد. خودم را معرفی کردم و پرسیدم: آقا تشریف دارند؟ پس از چند لحظه آقا خودشان آمدند و پس از خوشامد گویی مرا به منزل بردند. پس از احوالپرسی اظهار داشتند من نمی دانستم شما قم هستید یا آمل، لذا می خواستم نامه ای به اخوی (علامه طباطبایی) بنویسم تا آن را به شما برسانند.
🔸با تعجب پرسیدم: آقا چه اتفاق افتاده که می خواستید مرا درجریان بگذارید؟ فرمودند: من(در عالم کشف) خدمت آقای قاضی مشرف شدم و سفارش شما را به ایشان کردم ولی آقای آملی، ایشان از شما راضی نبودند! با شنیدن این جمله تا لاله گوش سرخ شدم. عرض کردم: آقا، چطور؟ چرا راضی نبودند؟ فرمود: ایشان به من گفتند: آقای آملی چطور هوس این راه را دارد، درحالی که با عائله اش این طور رفتار می کند؟!
🔸بعد فرمود: حاج آقای آملی، داستان رفتار با عائله چیست؟ زبانم بند آمد و اشکم جاری شد و بالاخره ماجرا را به ایشان عرض کردم، فرمود: «آقا! چرا؟ این ها امانت خدا در دست ما هستند؟» به قم بازگشتم و ماجرا را خدمت علامه طباطبایی عرض کردم، ایشان هم تعجب کرد و پس از سکوت زیادی فرمود: « آقای قاضی بزرگ مردی بود!»
📚 جمع پراکنده، ص 87
📌حضرت علّامه حسن زاده آملی:
به فکر خود باش و از خویشتن غافل مباش.
همواره کشیک نفس بکش که کشیک نفس کشیدن کشکی نیست ، از خداوند توفیق بخواه.
با ابنای روزگار بساز و مرد تحمّل باش
« آسیاب باش ، درشت بستان و نرم باز ده».
مرد فکر باش که فکر لُبّ عبادت است.
مناجات و راز و نیاز با خداوند را قطع مکن.
خلوت شب را از دست مده.
به حقیقت بگو «الهی! آمدم» تا کامروا گردی.
سخن و خواب و خوراک باید به قدر ضرورت باشد.
با عهد الله که قرآن مجید است هر روز تجدید عهد کن.
🌹 آیت الله جوادی آملی🌹
🔹 استغفار یا برای دفع است یا برای رفع، ما یک بهداشت داریم یک درمان، بهداشت برای این است که کسی مریض نشود و درمان برای این است که اگر کسی مریض شد سلامت خود را بازیابد.
🔹 استغفار اولیای الهی این است که استغفار میکنند تا بیماری به طرف آنها نرود و استغفار ما درمانی است؛ طلب مغفرت میکنیم تا مشکل ما حل شود.